چه می شد گر که می شد آنچه می شد . چو باران قطره قطره ، پشت بامت . گهی هم بی بهانه ، همچو باران . چو قطره ، قطره قطره ، زیر پایت . به وقت غربت و در وقت دیگر . چو بارانی زلال ، هم نام نامت . کبوتر واره در هر صبح روشن . بپاشد دانه ی نور در نگاهت . به وقت عصر دلتنگی و ماتم . چو اعجازی به طوُر باشد صدایت . به زیر آتش ِ خاکستری رنگ . جوانه های سبز آرزویت . به خورشید طلایی نیمه ی شب . کلاهبرداری اینترنتی ...
زخم چانه ی نوه جان
بمناسبت در گذشت دوست و همکار عزیزم ... جناب قاسم ایرانمنش ...
چو ,، ,قطره ,باران ,وقت ,بهانه ,می شد ,قطره ، ,قطره قطره ,به وقت ,چو باران
درباره این سایت