محل تبلیغات شما
آسمان خاکستری شد ، از فراق یار دیرین . می چکد اشکش دوباره لابلای پلک زیرین . زندگی بود از برایش دوش این وقت نیمه ی شب . صبح شد روزی دوباره ، او ندید دیگر چنین شب . صبح برخواست و وضو ساخت و ادا کرد گفتگو را . ساعتی دیگر خموشی بود و ختم کرد گفتگو را . آه که پرواز کرد سبکبال و چه آسان و چه راحت . پر کشید بر آسمان او بی پر و بال تا نهایت . می‌کند هر دم نظاره بر زمین از آسمانها . می دهد آواز اِنّٰا ، هم ، الیه راجعون را .

کلاهبرداری اینترنتی ...

زخم چانه ی نوه جان

بمناسبت در گذشت دوست و همکار عزیزم ... جناب قاسم ایرانمنش ...

، ,گفتگو ,صبح ,آسمان ,شب ,نظاره ,و چه ,کرد گفتگو ,شب صبح ,گفتگو را ,و بال

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همراه با مطالعات اجتماعی الهه سخن