محل تبلیغات شما



دیشب پیامک زیر را دریافت کردم 

يـارانـه شـما قطـع شد
ثبت نام درلينك زير
yaraneha.website »»

وارد سایت شدم و اطلاعات اولیه ی سرپرست خانوار و .

بعد اطلاعات کارت را جهت دریافت دوهزار تومان هزینه ی ثبت نام وارد کردم و .

در پایان مراحل پیامک داده میشد که بانک مربوطه مبلغ کمتر از پنجهزار تومان را پشتیبانی نمیکند ، از کارت دیگری استفاده کنید .

کارت دامادم را دادم با همان مشخصات .

امروز نزدیک شش میلیون تومان از حساب دامادم ی شد .‌.

البته در حساب من رقمی نبود ولی همان مبلغ حدود سیصد هزار تومان را برداشت .

فردا . پلیس فتا و .

تا نتیجه .

مراقب ان اینترنتی باشید .

 

 


دیشب نوه جان ماتیار در یک حرکت شبه ورزشی ، دچار صدمه از ناحیه چانه شد و متاسفانه سه بخیه مهمان صورتش شد .

بچه تا بزرگ بشه ، معلوم نیست چه مصائبی ببینه .

مثل بابابزرگش ( خودم ) که در سنین کودکی از درخت انجیر سقوط کردم و از ناحیه چانه دچار آسیب شدید شدم ، ولی آن زمان بدون بخیه و پزشک و . با درمان خانگی سپری شد .


آسمان خاکستری شد ، از فراق یار دیرین . می چکد اشکش دوباره لابلای پلک زیرین . زندگی بود از برایش دوش این وقت نیمه ی شب . صبح شد روزی دوباره ، او ندید دیگر چنین شب . صبح برخواست و وضو ساخت و ادا کرد گفتگو را . ساعتی دیگر خموشی بود و ختم کرد گفتگو را . آه که پرواز کرد سبکبال و چه آسان و چه راحت . پر کشید بر آسمان او بی پر و بال تا نهایت . می‌کند هر دم نظاره بر زمین از آسمانها . می دهد آواز اِنّٰا ، هم ، الیه راجعون را .
چه می شد گر‌ که می شد آنچه می شد . چو باران قطره قطره ، پشت بامت . گهی هم بی بهانه ، همچو باران . چو قطره ، قطره قطره ، زیر پایت . به وقت غربت و در وقت دیگر . چو بارانی زلال ، هم نام نامت . کبوتر واره در هر صبح روشن . بپاشد دانه ی نور در نگاهت . به وقت عصر دلتنگی و ماتم . چو اعجازی به طوُر باشد صدایت . به زیر آتش ِ خاکستری رنگ . جوانه های سبز آرزویت . به خورشید طلایی نیمه ی شب .
زندگی را چگونه باید دید . جدی . ؟ شوخی . ؟ سخت باید گرفت .؟! یا سهل و راحت .؟ سوال اینجاست . سخت که میگیری . زندگی لذت خودشو از دست میده . سهل و آسون که بگیریم . به اهدافمون نمی‌رسیم . سوالاتی بظاهر ساده . سوالاتی که عزیزی در سادگی و صداقت پرسید .!!! ولی بسیار عمیق و فلسفی و منطقی . چه باید کرد .؟! آیا کافیست چشمها را شست و جور دیگر دید ؟! مراقب آب باشیم گِل نکنیم .؟! پرواز را بخاطر بسپاریم .؟! مرگ پرنده را باور کنیم .؟!
اول اینو بگم که اگر چند ده صد سال قبل ، وقتی حضرت ابراهیم تصمیم گرفت حضرت اسماعیل را قربانی کنه . قربانی میکرد .قوچ‌ و گوسفندی از عالم غیب نمیومد و ابراهیم ، اسماعیل را گوش تا گوش بجای قوچ سر می‌برید . خب ، این میشد ، رویه ، روال ، عادت ، عبادت ، جزئی از دین و . نتیجه چی میشد .؟ هیچ . دیگه پسری باقی نمی‌ماند . گل پسری نبود . راستی این چه کاری بود که ابراهیم میخواست انجام بده .؟ آدم عاقل بچه ی خودشو سر میبُره .؟! بعد بگه در راه خدا .؟!

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها